کد مطلب:28050 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:125
ابو بكر گفت: «به خیر، بشارت دادی» و در میان مردم به سخنرانی ایستاد و به آنان فرمان داد كه ساز و برگ سفر به سوی روم را آماده سازند؛ امّا مردمْ ساكت ماندند. عمر برخاست و گفت: "«لَوْ كَانَ عَرَضًا قَرِیبًا وَسَفَرًا قَاصِدًا؛[1] اگر متاعی نزدیك و سفری كوتاه بود»[2]، می پذیرفتید!". عمرو بن سعید برخاست و گفت: برای ما، منافقان را مَثَل می زنی، ای ابن خطّاب؟ چه چیزْ تو را از [ آماده شدن برای] آنچه بر ما عیب گرفتی، باز می دارد ؟[3]. 1024. الفتوح - پس از ذكر ارتداد اشعث و تصمیم ابو بكر به فرستادن امام علی علیه السلام به پیكار با او -:عمر [ خطاب به ابو بكر ] گفت: می ترسم كه از پیكار با آن قوم، خودداری ورزد و با آنان نجنگد، و اگر خودداری ورزد، كس دیگری را نمی یابی كه به سوی آنها برود، مگر با اجبار و اكراه. پس، علی را وا گذار تا نزد تو در مدینه باشد، كه تو از او و مشورتش بی نیاز نیستی.[4].
1023. تاریخ الیعقوبی:ابو بكر تصمیم به جنگ با روم گرفت. از این رو با گروهی از اصحاب پیامبر خدا مشورت كرد. برخی مخالفت و برخی موافقت نمودند. [ سپس] با علی بن ابی طالب علیه السلام مشورت كرد و او موافقت نمود و گفت: اگر اقدام كنی، پیروز می شوی.